مذاکره و متقاعد کردن دیگران

عوامل استرس و اضطراب در مصاحبه استخدامی را بشناسید و برطرف کنید- مذاکره 28

  • استرس یه حسه. یعنی اینطوری نیست که من به شما بگم استرس نداشته باشی. شما خودت بیشتر از هر کسی دلت می‌خواد استرس نداشته باشی. نیازی به گفتن من نداری. ولی باید باهاش این شکلی برخورد کرد که در بسیاری از مواقع این استرس یه سری عوامل داره. شاید اگه اون عوامل رو بشناسیم و یه خورده کمرنگ‌ترش کنیم و روش کار کنیم، خواه ناخواه سطح استرسمونم بیاد پایین‌تر.

    امروز می‌خوام به طور مشخص درباره استرس در زمان مصاحبه کاری و استخدام صحبت کنیم. حالا استرس در مواقع دیگه بحث‌های دیگه‌ای داره و نیاز به متخصصین روانشناسی و اینا داره. ولی در زمینه استخدام، من فکر کنم بتونم درباره‌اش صحبت کنم. اگه تازه به جمع ما اضافه شدید… من فرشید هستم. سلام دارم خدمتتون کانال لیدر مارکتر رو گوش میکنید. من سعی میکنم هر روز یه مطلبی راجع به مذاکره، فروش، بازاریابی، روابط اجتماعی اینگونه موارد رو توی این پلی لیست مذاکره قرار بدم. خیلی هم ممنونم از محبت هاو همراهیتون.

    عوامل استرس و اضطراب در مصاحبه استخدامی را بشناسید و برطرف کنید- مذاکره 28

    عوامل استرس و اضطراب در مصاحبه استخدامی را بشناسید و برطرف کنید- مذاکره 28

    بچه‌ها، من همون آدم خورم که صبح می‌خواید بیاید باهاش مصاحبه کنید، استرس دارید و می‌ترسید. به حرفام گوش کنید تا بلایی سرتون نیاد. توی این بیست و هفت، هشت سال، لااقل ۱۰-۲۰ نفر رو سر مصاحبه خوردم چون به حرفام گوش نمی‌کردن. قضیه رو از نگاه من ببینید، اونقدر هم که فکر می‌کنید عجیب و غریب نیست. میشه با شناخت و کنترل عوامل استرس‌زا، یه کم بهتر به خودتون مسلط بشید.

    اول ببینیم، استرس بده؟ اصلاً چقدر بده؟ چقدر به شما لطمه می‌زنه؟ یه بار تو سالن وایستاده بودم، داشتم با یکی از همکارا صحبت می‌کردم. یه آقایی از در اومد تو، خیلی هم داش مشتی اومد، رفت سمت خانم منشی و گفت یه فرم بدین من پر کنم و برم، مثل بقیه جاهاست دیگه. من رفتم جلو گفتم عزیزم، تو فرم هم نمی‌خواد پر کنی، برو، مثل بقیه جاهاست دیگه، به درد من نمی‌خوره. اینقدر بی‌تفاوت به کار ما نمیاد.

    وقتی استرس داری یعنی چی؟ یعنی من دوست دارم اینجا کار کنم، اینجا برام مهمه. و خوب، اگه نشه کار کنم الان استرس دارم که یه وقت طوری نشه که نتونم کار کنم. این همچین بدم نیست، فکر نکنید حالا خیلی نقطه ضعفه و اون طرف مصاحبه‌گر می‌گه این استرس داره به درد نمی‌خوره. دوم اینکه شما اگه فقط برای گویندگی و مجری‌گری و نقش بازی کردن و بازیگری بخوای استخدام شی، بله، استرس و فن بیان و اینا خیلی مهمه.

    ولی اگه مثلاً می‌خوای تو شرکت من استخدام شی مثلاً به عنوان انیماتور، حالا یه ذره هم مذاکره بلد نباشی، من به اون کار ندارم. حالا یه ذره هم استرس داشته باشی مهم نیست، اونا اصلاً ملاک کار من نیست. من به تخصص انیماتوریت کار دارم. استرس کی بد میشه و کی لطمه می‌زنه به ما؟ وقتی که نتونی حرفاتو بزنی. یعنی بیای بیرون بگی کاش اینم می‌گفتم، آخ اون یادم رفت. از استرس نتونستی صحبت‌هاتو بکنی، اینجا اون استرس بهت لطمه زده.

    من در حین صحبت‌هام به چند تا پادکست دیگه هم اشاره می‌کنم، لطفاً گوش کنید. باید یه پکیج استرس‌زا برای خودتون درست کنید. با ۱۰ دقیقه حرفای من اینطوری نیست که فردا صبح استرس نداشته باشی. باید همه چیز رو تا اونجایی که می‌تونی بهش عمل کنی. یکی یکی اون عواملی که باعث استرست میشه رو مدیریت کنی. تا هی با کم کردن استرس در هر مورد، به طور کلی استرست هم بیاد پایین. حتی بتونی اون استرس رو مدیریت کنی و از پسش بر بیای.

    یکی از دلایل استرس داشتن، ترس از باخته، ترس از شکسته، ترس از دست دادنه. این برای همه ما تو همه جا هست، از جمله موقع مذاکره و مصاحبه استخدام. عزیزم، این مصاحبه برای تو باخت نداره. دو حالت داره فقط: یا برد داره یا مساوی. یعنی چی؟ تو ۱۰ قراره مصاحبه داشته باشی، از در شرکت میری تو، ۱۱ میای بیرون. یا بردی و استخدام شدی یا هیچی نشده، عین ساعت ۱۰ هستی. هیچ اتفاقی برات نیفتاده، باختی اینجا وجود نداره. مثل همون موقع شدی. می‌دونم که دلت می‌خواد یه جا مشغول کار شی، می‌دونم نیاز مالی داری، می‌دونم که حتماً باید یه کاری پیدا کنی. اون‌ها بحث‌های دیگه‌ای هستن. ما داریم از زمینه استرس دربارش صحبت می‌کنیم.

    این نباید تو استرست نقشی داشته باشه. چون تو توی این مذاکره باخت نداری. در نهایت با همون حالت تساوی میای بیرون. نه خانی اومده نه خانی رفته. آخر شب قرار نیست که من برم همه شهر جار بزنم که وای، این آقا یا خانم اومد اینجا و استخدام نشد. یا اینکه بریزن سرت کتکت بزنن که چرا استخدام نشدی. کسی باهات کاری نداره. در بدترین حالت، بدترین حالت، مساوی میری بیرون مثل یک ساعت پیش.

    عامل دوم که احتمالاً باعث استرست میشه، عدم شناخته. این فقط برای مصاحبه نیست. همه‌مون همینطوری هستیم. می‌خوایم مهاجرت کنیم، می‌خوایم اسباب‌کشی کنیم، می‌خوایم بریم یه شهر جدید، یه جای جدید که شناختی نداریم. استرس داریم، اضطراب داریم، بهش فکر می‌کنیم و ذهنمون رو درگیر می‌کنه. این عدم شناخت در همه زمینه‌ها تا حدی باعث استرس میشه.

    خب الان داری میری یه جای جدید که شاید اصلاً تا حالا تو اون خیابونم نرفتی، چه برسه به شرکت و آدم‌های جدید و حالا اتاق مدیر. تا جایی که می‌تونی این شناخت رو برای خودت به دست بیار. هر چقدر که بیشتر باشه و هرچقدر بتونی جلوتر بری، کمکت می‌کنه. فضا رو برات آشناتر می‌کنه. مثلاً ما تو یکی از پادکست‌ها گفتیم وقتی برای اولین بار با یکی صحبت می‌کنی، اگه لازمه یه سوال بپرس تا اونم با جواب دادنش بهت کمک کنه که این ارتباط بهتر شکل بگیره.

    حالا تو عوامل بعدی هم به این اشاره می‌کنم. زنگ می‌زنی به خانم منشی، خانم من برای فرم استخدام می‌خوام بیام، آگهی داده بودید. میگه شما فردا صبح ساعت ۱۰ بیا. بپرس خانم من فردا می‌خوام بیام، چیز خاصی هست که به من گوشزد کنید، من رعایت کنم؟ نه عیبی داره نه سوال بی‌ربطی پرسیدی. تازه در بیشتر مواقع خوشش میاد اون طرف، یعنی یه جور اهمیت دادن دیگه.

    در هر صورت یه جوابی بهت میده: بله، نه، آره این کارو کن. نه لازم نیست کاری کنی. در هر صورت شما یه شناخت نسبی یه قدم کوچولو بیشتر از اون شرکت پیدا می‌کنی. حتی عیبی هم نداره که خیلی مستقیم بگی. اگه مطمئنی فردا می‌ری مصاحبه و استرس خواهی داشت و این تجربه رو داری، بگو. بگو آخه من یه خورده استرس می‌گیرم مصاحبه، گفتم شاید موردی باشه که رعایت کنم یه خورده برام بهتر باشه. خودش نشون‌دهنده دوستی هست و اگه کاری از دستش بر بیاد، در ۹۹ درصد مواقع کمکت می‌کنه. و باعث میشه که یه ذره دیگه بیشتر شناخت پیدا کنی.اگه مسیرش جاییه که تا حالا نرفتی، یه بار برو که اون روز مصاحبه خیلی استرس نداشته باشی و یه کمی با اون منطقه آشناتر باشی.

    گفتیم برای اون موقعی که می‌خوای درباره قیمت صحبت کنی باید یه خورده شناخت از شرکت داشته باشی و یه خورده تحقیقات کنی. تو اون تحقیقات سعی کن باز هم شناختت رو بیشتر کنی. فضا رو برای خودت آشناتر کنی. هر کاری که بلدی و به ذهنت می‌رسه رو انجام بده. تا اون محیط غریبه که تا حالا هیچ شناختی ازش نداری، یه مقداری برات روشن‌تر بشه، یه خورده برات قابل تجسم بشه، یه خورده بتونی فضا رو قبل از اینکه بری تو، برای خودت مرور کنی. این هم برات خیلی تاثیر داره و خیلی کمکت می‌کنه.

    یه دفعه حالا اگه نگیم صد در صد ولی یه ۳۰ درصد، ۴۰ درصد، ۲۰ درصد با اون فضایی که تو ذهنته مطابقت داره و باز اونقدر برات غریبه نیست که به محض ورود استرس بگیری.

    عامل سومی که می‌تونه باعث استرس و ترست بشه، عدم آمادگی و ترس از غافلگیر شدنه. کلاً یکی از دلایل بزرگ ترس، عدم آمادگیه. حالا مثال ساده‌اش، شما می‌خوای سخنرانی کنی، متن رو کامل حفظ نیستی، کامل بلد نیستی، کامل بهش تسلط نداری. این یه ترس داری و یه استرس که مبادا نتونم کارمو درست انجام بدم. ببینید.

    در بدترین حالت مگه شما چقدر آماده نیستی؟ چقدر امکان داره غافلگیر بشی؟ یه مقداری که قبلش درباره شرکت تحقیقات کردی و یه رزومه رو که سر فرصت نشستی و نوشتی. هرچی که یادت میومده و هرچی که لازم بوده رو توش نوشتی. پس دیگه این استرس هم نداری که اونجا یه وقت یه چیزی یادت بره. اگر مورد خاصی باشه، مدیر ازت می‌پرسه و تو یادت می‌افته و جواب میدی.

    مثلاً قرار نیست به عنوان گرافیست بری تو آشپزخونه رستوران کار کنی که. قراره بری تو شرکت مرتبط کار کنی. پس سوال‌هایی که ازت میشه تا حد زیادی راجع به کارت و سوابق کاریته. سوالایی نیستش که نتونی جواب بدی یا غافلگیر کننده باشه. تو همون محیط کاری، تو همون مسائل کاری. درباره بحث حقوق هم که گفتیم قبلاً یکی از بخش‌های چالش‌برانگیز مصاحبه‌ست و تو قبلاً آمادگیشو پیدا کردی. تو پادکست قبلی گفتیم که یه مقداری جلو میری و تا یه حدی اون بخش از سوال و جواب‌ها رو برات مشخصه و می‌تونی جوابشو بدی.

    تو همین جا ۶۰، ۷۰ درصد بلکه بیشتر آمادگی لازم رو داری. دیگه ترس از غافلگیر شدن نداری. یه بیست، سی درصد امکان داره که سوال‌هایی ازت بشه یا مثلاً اون شرکت تست‌هایی داشته باشه، روش‌هایی داشته باشه که ازت سوال کنه که اون بیست، سی درصد، حتماً همش لزوماً غافلگیر کننده نیست. که حالا سوال‌های که نمی‌دونستی ازت می‌پرسن، خب می‌پرسی، جواب میدی.

    یعنی کلاً وقتی که با این شیوه و با این پکیج ضد استرس داری میری، یه ۵، ۶ درصد احتمال داره یه سوالی بپرسن که بهش فکر نکردی که اونم اونقدر حائز اهمیت نیست که رو استرس اینقدر تاثیر بذاره.

    بازم هر جوری که خودت میدونی و بلدی خودتو بیشتر آماده کن. صبح سرحال از خواب پاشو صبحانه اتو بخور سعی کن تا رسیدن به محل شرکت استرس نداشته باشی تنش نداشته باشی هر کسی خودش میدونه با چه چیزهایی حالش یک مقدار بهتر میشه.

    موسیقی تو گوش کن چه میدونم هرجوری که فکر میکنی حالت بهتر میشه و خودتون میشناسید. ضمن اینکه اون عامل قبلی هم که عدم شناخت بود وقتی که در مسیر شناخت بیشتر قدم برمی‌داری به آمادگیت هم کمک میکنه. در اون مورد هم یک مقدار هولت میده به جلو که یه خورده استرس کمتری داشته باشی از غافلگیر شدن. عامل چهارم بهتون بگم فکر نکنم هیچ کدومتون قبول کنید و باورش داشته باشید.

    بچه‌ها، من بهتون قول می‌دم که این روش خوب جواب می‌ده و می‌تونه براتون کارآمد باشه. ما هممون از انتخاب شدن بدمون میاد، حالا شاید نه به اون شدت که متنفر باشیم، ولی حس خوبی هم نداریم. یعنی وقتی می‌خوای بری یه جایی و از بین ۵۰ نفر یه نفر رو انتخاب می‌کنن، این حس ناخودآگاهه باعث اذیت و استرس و حال نه چندان خوب می‌شه.

    بیایید از این روش استفاده کنیم و این حس رو در خودمون سرکوب کنیم، تا استرسمون کمتر شه. فرض کن مدیر شرکت خودش بهت زنگ زده و گفته: “آقا، خانم محترم، من به تخصص شما نیاز دارم، خواهش می‌کنم تشریف بیارید سر کار. ببینید آیا شرکت ما رو می‌پسندید یا نه که با ما همکاری کنید.” یه بار با این ذهنیت برو مصاحبه. وقتی میری داخل شرکت، اول از همه ۵-۱۰ دقیقه زودتر برو، یه خورده بشینی، نفست جا بیاد و حالت بهتر بشه.

    بعد با منشی صحبت کن، اگه استرس داری یا حالت خوب نیست، بگو: “من استرس دارم، میشه دو دقیقه دیرتر برم؟” ببین اون قراره همکار آینده‌ات بشه دیگه. دلت می‌خواد جایی کار کنی که همکار وقتی استرس داری یه لیوان آب دستت نده؟ از همینجا می‌تونی فرهنگ شرکت رو بشناسی. تو محیط جا بیفتی و با این ذهنیت که: “من دارم اینا رو می‌شناسم، ببینم می‌تونم با اینا کار کنم یا نه.”

    آیا اینا آدمایی هستن که اگه استرس داشته باشی، کمکت کنن؟ سوالی داشته باشی، جواب بدن؟ کمکت کنن توی مصاحبه موفق شی و قبول شی؟ همه اینا رو امتحان کن. یادت باشه که اون خانم منشی هم همین پارسال اومده، این مراحل رو طی کرده، نشسته، مصاحبه کرده و احتمالاً اونم استرس داشته. حالا الان جا افتاده، غریبه‌ای نمی‌شناسته ولی دشمنت که نیست. اون مدیر هم دشمنت که نیست. حالا آشنات هم نیست، دوست هم نیست ولی دشمنت هم که نیست.

    سعی کن اینو بشناسی و این دفعه خودت محک بزنی. اصلاً میری اتاق مدیر، بهش بگو: “میشه من یه ۳۰ ثانیه صبر کنید، نفسم جا بیاد از راه دور اومدم.” هر چی خودت می‌دونی. اون مدیر معلومه که صبر می‌کنه و بهت این فرصت رو می‌ده تا یه خورده خودت رو پیدا کنی.

    من خیلی وقتا پیش اومده که طرف اومده و دیدم حالا یه مقداری حالش خوب نیست، یه مقداری هیجان داره، شاید هم استرس داره. خب عجله که ندارم، مسابقه که نیست. یه دقیقه، دو دقیقه بهش فرصت می‌دم چون به نفع خودمه. من وقت گذاشتم، انرژی گذاشتم، از کار و زندگیم زدم که با شما مصاحبه کنم و یه نفر مناسب پیدا کنم.

    خب از خدامه که شما حالت خوب باشه و هرچی لازمه رو بگی و هر حرفی لازمه رو با همدیگه بزنیم تا به یه نتیجه مناسب برسیم. شما استرس داشته باشی، فقط به ضرر خودت نیست، به ضرر من هم هست. از در اتاق که میری بیرون، از شرکت میری بیرون، یادت می‌افته که اینو نگفتی، اون کارو نکردی، این توضیحو ندادی و در نتیجه منم اون نتیجه لازم رو نمی‌گیرم.

    همون‌قدر که شما دلت می‌خواد این مصاحبه به خوبی برگزار بشه، من هم همون‌قدر دلم می‌خواد. منم می‌خوام که هر دو مون تو یه فضای خوب بشینیم با همدیگه صحبت کنیم و به نتیجه برسیم. سعی کنید این حس مورد انتخاب قرار گرفتن رو از خودتون دور کنید تا یه مقداری حال و هواتون بهتر بشه و بدونید شما هم حق انتخاب دارید. حداقل پنجاه، پنجاه حق انتخاب دارید. شما هم باید محیط کارتون رو بشناسید، شما هم باید بدونید قراره کجا کار کنید، بیشترین ساعات مفید عمرتون رو اونجا بگذرونید، با این همکاران کار کنید، با این مدیر کار کنید.

    حالا دیگه اونقدر پیش نرید که روز مصاحبه مدیر رو اخراج کنید! ولی حداقل حقوق‌ها رو برای خودتون قائل بشید و این هیچ عیبی نداره. اون طرف مقابلتون همه رو درک می‌کنه و اتفاقاً روی مسئولیت‌پذیری و توجه زیاد شما حساب می‌کنه. من مورد داشتم که مثلاً با همدیگه مصاحبه کردیم، همون روز اول که فرم اومده تکمیل کنه، مثلاً ۲۰ دقیقه با هم صحبت کردیم. بعد بهش گفتم خب من دیگه حرفی ندارم، شما سوالی ندارید؟ گفته خط قرمز شما کجاست؟ چی شما رو ناراحت می‌کنه که اگه یه روزی از من سر بزنه، مثلاً عذر منو می‌خواین؟

    یعنی این آدم اصلاً خودش رو استخدام شده فرض کرده. دو پله هم رفته جلوتر و چه عیبی داره؟ خب داره می‌پرسه که با روحیات من آشنا بشه. اون که از من رزومه نگرفته که منو بشناسه. اونم حق داره بدونه با کی کار می‌کنه، این چه روحیه و منطقی داره، این آدم چه جور شخصیتی داره. این خودش یه جور تعهد کاری، اخلاق حرفه‌ای، مسئولیت‌پذیریه که شما می‌خوای یه جایی کار کنی که واقعاً کار کنی. نمی‌خوای فقط مهمه که داره چه اتفاقاتی می‌افته که خودتو باهاش وفق بدی یا حداقل روحیات خودتو بگی و این شناخت بیشتر اتفاق بیفته.

    باید این برای خودتون جا بیفته که پروسه کار پیدا کردن، پروسه مشغول شدن به کار در همه جای دنیا چالش‌ها و مسائل خودش رو داره. همه جای دنیا، همه اونایی که می‌خوان مشغول کار بشن، جاهای مختلف میرن مصاحبه‌های مختلف انجام میدن. خوب، بد، شکل‌های مختلف، بله حالاتش می‌تونه خیلی فرق کنه، اینو قبول دارم. ولی در مجموع یه پروسه است. شما این شرکت میری، میشه یا نمیشه، میری بیرون، بعدی. کارفرما همین‌طور، با این آدم مصاحبه می‌کنه، میشه یا نمیشه، نفر بعدی. هر دو دنبال این هستن که یکی کار و کارفرمای خوبی پیدا کنه، یکی همکار و دوست خوبی پیدا کنه. هر دو نفر در این بخش یه اندازه ذینفع هستن.

    این رو باید به مرور برای خودتون جا بندازید که قبول نشدن در مصاحبه کاری چیز خیلی عجیب و غریبی نیست. چیز خیلی خاص و شکست و باخت و اینا نیست. و اگر با این ذهنیت دنبال کار بگردید و این مواردی که حالا من در حد سواد خودم بهتون گفتم رو مراعات کنید، شانستون برای استخدام بیشتر میشه. یا می‌تونم بگم مثلاً جای بهتری رو پیدا می‌کنید. کسی رو منطبق با روحیات خودتون و جایی رو منطبق با روحیات خودتون پیدا می‌کنید. و واقعاً امیدم به اینه که بتونه کمکی کرده باشه. حالا که تا اینجا به حرف‌های من گوش کردید، اینم بهتون بگم که تک تکتون برای من خیلی عزیزید.

    خیلی‌هاتون هم سن و سال پسر من هستید. خیلی‌ها در این سن و سال شما با این شرایط شما اومدن پیش من، استخدام شدن، لطف کردن، همکاری کردن، بهم کمک کردن. خیلی جاها فداکاری کردن، بیشتر از وظایف و توانشون کار کردن، کمتر از استحقاق و لیاقتشون حقوق گرفتن، فقط برای اینکه یه مجموعه بمونه پابرجا. و کار، شغل، بیزینس یه اتفاق دو طرفه است. هر دو طرف به هم نیاز دارن و هر دو طرف باید پشت همدیگه باشن و به همدیگه کمک کنن.

    من دارم سعی می‌کنم که وظیفه خودمو در قبال شما و در ازای محبت‌های شما انجام بدم. زندگی به اندازه کافی سخته، دیگه خودتون برای خودتون سخت‌ترش نکنید. دنیا به آخر نمی‌رسه. یه کمی اینور، یه کمی اونور، یه شرکت بهتر، یه شرکت بدتر، شغل مورد علاقه‌تون رو انشالله پیدا می‌کنید. برای من وقت می‌ذارید، خیلی برام ارزشمنده. سلامت باشید، خدانگهدار.

    لینک پادکست این موضوع در یوتیوب

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    ده − 2 =