-
نویسندهنوشتهها
-
-
بهمن ۲۳, ۱۳۹۹ در ۳:۴۱ ب٫ظ #231566
دانستن اینکه تیپ تفکر شما از چه توع هست، کمک میکنه که بدانید همکارانی با چه نوع تفکر میتونه برای شما مناسب تر باشه. در زمانهایی که تردید دارید از بین دو متخصص با یکی از آنها شروع به همکاری کنید و از خیلی جهات ویژگیهای برابری دارند ( مثلا در فرمهای استخدامی)، دانستن خلا نوع تفکر در مجموعه شما میتونه یک آیتم برای انتخاب باشه. در مذاکرات فروش، هگام جذب سرمایه گذار و یا حتی محول کردن یک کار به دیگری، راحت تر میتوانید تصمیم گیری کرده یا طرفمقابل را متقاعد کنید.
-
بهمن ۲۴, ۱۳۹۹ در ۹:۵۴ ق٫ظ #231607
در مورد نوع تفکر من میدونم که T نیستم. ولی از بقیه مواردی که بود فکر کنم یه چیزایی دارم و نمیدونم کدوم میشه. نمیدونم به محیط هم بستگی داره یا نه ولی مثلا من تو یه محیط کاری خودم رو به یه مدل تفکر نزدیک میبینم و تو جای دیگه ای انگار طور دیگه ای فکر میکنم.
بخش اول متن برای من خیلی جالب بود. من فکر میکردم که میشه حتی تو کسب و کار هم بلد نباشی و کاری رو شروع کنی و حین یادگیری یاد بگیری. فکر میکنم این مدل فکر کردنم به خاطر اینه که تخصص رو درست متوجه نشده بودم. بیشتر وقتا تخصص رو محدود میکردم به داشتن مدرک تحصیلی مرتبط و چون میدیم دانشگاه کارا نیست از این موضوع کلا صرف نظر کرده بودم. ولی به نظرم خیلی درسته که هر کسی باید یکی از اون تخصص ها رو داشته باشه و حتما هم فروش بلد باشه.
یکی از چالش های من و دوستام ( شریک هام ) دقیقا همین موضوع بود. اینکه هر کدوممون چه قدر باید به عنوان کارآفرین از تخصص های مختلف بدونیم. این پیشنهادها داده میشد: 1- همه مون تو همه چی متخصص بشیم. 2- هر کس تو کار خودش متخصص بشه و از بقیه بخش ها اطلاع داشته باشه.
و خب اینکه اینجا در .واقع فروش انگار چیزی بود که بلد بودنش حتما لازم بود رو، خیلی دوست داشتم. -
بهمن ۲۴, ۱۳۹۹ در ۱۰:۳۲ ق٫ظ #231608
من متوجه نشدم کدوم نوع تفکر هستم. به نظرم شاید باید آزمونی بدم؟ یا باید بیشتر راهنمایی بشم
-
بهمن ۲۴, ۱۳۹۹ در ۴:۱۱ ب٫ظ #231614
من چیزی که میدونم تفکر نوع A نیستم، دقیقا برعکس نوع اول رفتار میکنم و از ایده جدید استقبال میکنم و تا زمانی که خلافش برام ثابت نشه اجرایی میدونمش. ولی از اون سه دسته بعدی از هرکدام یک چیزی داشتم ولی احتمالا از گروه tهم نباشم چون خیلی دوست ندارم موضوعاتو پیچیده کنم.
-
بهمن ۲۴, ۱۳۹۹ در ۴:۲۳ ب٫ظ #231615
البته بهتر بود من اشاره میکرد که امکان داره هرکدوم از این عادات در ما به نسبتهای مختلف وجود داشته باشه ولی یکی از اونها خیلی پررنگ تر باشه. به مرور که جلوتر میرویم و چالشها و موضوعات مختلف را بررسی میکنیم ( همونطور که در جواب آقا بهمن عرض کردم) خیلی بیشتر با این روحیات آشنا میشیم.
مثلا یه تیزری از تلویزیون پخش میشه و از نظر شما خیلی لوس و بی مزه هست ولی درکمال تعجب میبینید چقدر فروش را بالا برده؟؟؟ چون سازنده داره روی تفکرهای مختلف کار میکنه، یکی رو زیبا و حرفه ای میسازه برای یک نوع تفکر، یکی دیگه رو فقط میگه بخرید چون ارزونه، چون خوشمزه است، چون داره تموم میشه و … برای ذهن های حسابگر ساخته شده.
توی اون مراحل بیشتر متوجه میشوید به کدوم سمت تمایل دارید.
ممنون
-
-
بهمن ۲۵, ۱۳۹۹ در ۵:۵۶ ق٫ظ #231640
من تا اینجا ترکیبی از تفکر a و p هستم با این توضیح که تفکر a به شدت در من پررنگه و از تفکر p فقط عشق مدیریت و ستاره بودن نصیبم شده.
من در این حد هستم که حتی خانمم میگه بریم خرید اول به شدت مخالفت میکنم بعد میبینم خب هیچی تو خونه نداریم قاعدتا باید بریم خرید🤣🤣🤣-
بهمن ۲۵, ۱۳۹۹ در ۷:۲۴ ق٫ظ #231641
😂😂😂
تو دنیای کامپیوتر به شما میگن A پلاس 😊 -
بهمن ۲۵, ۱۳۹۹ در ۴:۴۳ ب٫ظ #231642
به نظرم اگر آدم پیشنهادها را اول رد کنه و بعد از اینکه در موردش به اندازه کافی فکر کرد و مناسب بود ، نتیجه را تغییر بده و قبولش کنه خیلی بهتره تا اینکه اول قبول کنه و بعد ببینه اشتباه هست و بخواهد که قبولش را به رد تغییر بده . مطمئنا” ضرر رد کردن ها از قبول کردن ها در زندگی کم تر است .
-
-
بهمن ۲۵, ۱۳۹۹ در ۶:۵۷ ب٫ظ #231643
چیزیکه من به شخصه دیده ام و البته در بالا هم کم و بیش به آن اشاره شده بود این است که هر شخص از تمام 4 گروه در خود دارد ولی با عنایت به خلقیات ، آموزشها و محیط و …. خصائل مختلف در وی پر رنگ و کم رنگ می شوند .یعنی هر شخصی در خود بخشی بدبین و محاسبه گر دارد و با توجه به ایده پردازی و خوشبینی خود با الهام از دانسته های فنی اش موضوعی را بیان می کند و به دیگران عرضه می کند . حالا شخصی که خصلتهای گروه A در او پررنگ است به نظرم فردی مناسب امور مالی و قراردادهاست .فرد با خصوصیات گروه C برای طرح و توسعه محصول و خدمت عالی است و شخص با خصلت گروه T ، حلال مشکلات فنی و تولید و طراح الگوریتم خدمت رسانی است و این گروه بوسیله فردی با خصوصیات P به راحتی و با کمترین صدمه به موفقیت و پیروزی می رسد ، اگر فروشندگان و بازاریابانی از همین گروه آنان را یاری کنند .
ولی متاسفانه در بسیاری از شرکتها چیدمان افراد اینگونه نیست و بنابراین شرکت با سیستمی غیر سنکرون حرکت می کند و اگر در راه نماند ، مطمئنا” به راحتی به مقصد نمی رسد .
و در جامعه ایران هم که دقیقا” سیستم برعکس چیده می شود ، بهترینهای گروه T به رهبری و ایده پردازی گماشته می شوند ( غلبه مهندسان در مشاغل مدیریتی و برنامه ریزی ) و ….. و ما حصل این چیدمان مصداق ضرب المثل علف جلوی سگ ریختن و استخوان به آهو دادن است .
من خودم بخاطر مشاغل و وضعیتی که داشته ام نمی دانم قدرت ذاتی ام از کدام گروه است ، چرا که از لحاظ فنی قدرت و آموزش پذیری خوبی دارم ولی خوش بین بودنم قدرتم در تجزیه و تحلیل و پذیرش نتیجه عقلی آن را ضعیف میکند و واقعگرایی که منتج از اطلاعات فنی ام است من را در ایده پردازی محدود میکند و در ارتباط با دیگران و ستاره بودن ، ستاره بودن را دوست ندارم ، هر چند هژمون آن را می پسندم و به راحتی با افراد ارتباط سریع برقرار نمی کنم ولی افرادی که با آنها مرتبط می شوم رهبری ام را می پذیرند و حرفهایم را می فهمند ، البته خودم الان سردرگم شدن من باید در چه رسته ای کار کنم ؟ -
بهمن ۲۶, ۱۳۹۹ در ۴:۱۸ ق٫ظ #231708
من C هستم چون فکر میکنم که یه واقعیت جهانی همیشه وجود نداره و هر کسی میتونه بر اساس تجربیات خودش به ایده های جدید برسه، کلا اگر ایده ی جدیدی بهم بدن رد نمیکنم خیلی بهش فکر میکنم و بالا پایینش میکنم تا بفهمم چطور برای من جواب میده میدونم گروه اول نیستم چون همیشه توی ذهنم این میچرخه که تو همه چیو نمیدونی پس نمیتونی در جا چیزی رو که باهاش اشنا نیستی رو رد کنی، گروه سوم نیستم چون کلا از سر و کله زدن زیاد با مسائل ابجکتیو کلافه میشم، گروه اخرم نیستم چون همیشه ادم ساکته ی جمع هستم و تمایلی ندارم با “همه” ادما صحبت کنم متاسفانه!
با اقای طاها موافقم ، که معمولا همه ادما این صفات و کمابیش تو خودشون دارن ولی به یه سمت خاص بیشتر میل میکنن یه چیزی که دوست دارم اینجا بهش اشاره کنم تا اگر شما مهم مثل من به این مبحث علاقه مند بودین بتوین مطالب بیشتری پیدا کنید( با اجازه اقا فرشید ببخشید جسارت منو) راجع به تایپ شخصیتی ادما توی همین کتگوری بر اساس subjective, objective هست به چهار دسته که اینطوری دسته بندیش میکنن: radical structuralist, radical humanist, interpretive, functionalist.. ببخشید که اسم انگلیسیشونو نوشتم چون دقیق نمیدونم به فارسی چور باید معنا کرد که مفهومش درست منتقل بشه. البته تعاریف و مثالاش شبیه مطالبی هست که اینجا اقا فرشید گفتن و اینکه این طبقه بندی بیشتر از منظر جامعه شناسی هستش .
ببخشید پرحرفی کردم:))-
بهمن ۲۶, ۱۳۹۹ در ۸:۴۸ ق٫ظ #231712
اختیار دارید، خیلی هم لطف میکنید که منابع و مطالب بیشتری معرفی میکنید. خیلی میتونه کمک کنه به تکمیل معلوماتمون.
یه نکته ای هم البته وجود داره که همه را از جانب بیزینس بررسی میکنیم، وگرنه بیوفتیم در دنیای روانشناسی و تفکر انتقادی و خلاق و … دیگه بیرون اومدنش با خداست:))) -
اسفند ۱, ۱۳۹۹ در ۲:۳۷ ب٫ظ #231942
چقدر نگاه آقای طاها به این موضوع درست و آموزنده بود، ممنون.
-
-
بهمن ۲۶, ۱۳۹۹ در ۵:۲۰ ق٫ظ #231709
خب من تا اینجا مطمئن شدم با وجود اینکه بدجور تم تحلیل تو وجودم دارم که از اون در حل مسائل و مشکلات و ترابلشوت کمک میگیرم ولی در انتخاب ایده و سرمایه گذاری نوع A نیستم.
حالا باید بازم پیدا کنم کدوم نیستم تا برسم به اونی که هستم! -
بهمن ۲۶, ۱۳۹۹ در ۹:۳۱ ب٫ظ #231729
من فکر می کنم این 4 نوع تایپ فکری که مطرح شد، در واقع می تونن آدمها رو توی دو تا گروه بندی قرار بدن؛ به این شکل که
یک گروه میشه: تفکر نوع A و تفکر نوع C که دو سر یک طیفن و گروه دوم میشه: تفکر نوع T و تفکر نوع P که دو سر یه طیف دیگن.
اگه بخوام یک نمودار X و Y واسه اینا بکشم، که سمت X- باشه تفکر A و سمت X+ باشه تفکر C؛ سمت Y- باشه تفکر T و سمت Y+ باشه تفکر P؛ در مورد خودم میتونم بگم تو مبدا مختصات قرار دارم :)).
البته واقعیتش دقیقا این طور نیستم، بین A و C بیشتر به C تمایل دارم، چون در عین حال که محاسباتی رو در ابتدای کار انجام میدم، اما اگر ایده ای نظرمو جلب کنه، سعی می کنم خودم به زور یه منطقی براش پیدا کنم و عملیش کنم.
در مورد T و P هم بیشتر به P تمایل دارم. چون ضمن اینکه از صحبت در مورد مسائل فنی لذت میبرم و مثلا همین دو روز پیش، 3 ساعت مکالمه پیوسته راجع به موضوع هوش مصنوعی با یکی از دوستام داشتم و اصلا هم خسته نشدم، ولی در عین حال می تونم هم یه موضوع صحبت با یه بچه پیدا کنم و هم با افراد سالخورده، کلا به راحتی میتونم با افراد مختلف در سنین مختلف، موضوعاتی برای ارتباط برقرار کردن پیدا کنم و منظورمو طوری که طرف متوجه بشه برسونم، علاقه به حضور توو جمع هم که کلا از ویژگی های پر رنگمه و دقیقا به همین دلیل، دارم توو این دوران کرونا افسردگی حاد می گیرم دیگه!
بنابراین توو اون نمودار X و Y که گفتم میفتم توو قسمت ربع اول :))-
بهمن ۲۷, ۱۳۹۹ در ۹:۲۹ ب٫ظ #231765
این چقدر سخت بود؟ :)))))
ولی گذشته از شوخی از زاویه قشنگی بررسیش کرده بودید.
-
-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۱۰:۲۸ ق٫ظ #231879
من یکم با سخت گیری بیشتر این بخش رو مطالعه کردم و 3 روزه درگیرشم
مطمئنم که تایپ A هستم ولی بخشی از وجودم هم درگیر تایپ p هست. قبلا آدمی بودم که اگر از موضوعی سر در نمیآوردم و یا جدید بود اصلا گوش نمیکردم بهش و با آدم های تایپ C , T ارتباط بر قرار نمیکردم ولی الان دارم سعی میکنم هیچ چیزی رو همون اول بلوکه نکنم و اگر حتی تو مورد جدید که مطرح شده با اینکه هیچی نمیفهمم ولی بازم گوش بدم و از اون حصار و دیواری که دور خودم کشیده بودم دراومدم. و واقعا راضیم
نوشته ی آقای طاها خیلی خوب بود در رابطه با الزام وجود انواع تایپ ها در سیستم
تخصصی نمیدونم ولی منطقی به نظر میرسید کاملا-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۱۱:۴۴ ق٫ظ #231883
چه نکته خوبی رو اشاره کرده بودید، من یادم رفته بود بگم که ما خواسته یا حتی ناخواسته امکان داره در نوع تفکرمون تغییر ایجاد بشه و یا یکی را پررنگ تر و کمرنگ تر کنیم. در واقع مثل شما ببینیم نوع دیگر تفکر برامون لذت بخش تر هست و درباره اش مطالعه و تلاش کنیم. شاید بخشی از اون که ذاتی هست خیلی تغییر نکنه ولی کاملا قابل کنترل هست.
من نوشته آقای طاها را تا حالا ده بار خوندم:)
-
-
اسفند ۱, ۱۳۹۹ در ۲:۳۴ ب٫ظ #231941
من وقتی وارد کار شدم، تخصص نداشتم غیر اینکه از کودکی درکنار کار بودم و یک چیزهایی از نوع کار، سختی کار و نوع برخورد بزرگترهام دیده بودم، اما وقتی وارد کار شدم اون قسمت مورد علاقم رو دست گرفتم و نیم نگاهی هم به دیگر تخصصها داشتم. هنوز هم دارم یاد نیگیرم و هنوز هم خطا دارم. گاهی میرم پیش پیشکسوتهای ( البته خوش اخلاق ) کارمون میشینم و از رفتار و کارشون یاد میگیرم.
هر چند نوع تفکرم رو به c نزدیکتر میبینم اما خوشبختانه شریک من تفکر نوع t رو داره و من قبول کردم که اون رئیس باشه اما من در برابر بعضی از تصمیمهاش مخالفت بکنم یا تصحیحشون بکنم.
-
-
نویسندهنوشتهها
شما برای پاسخ به این تاپیک باید وارد شوید.