-
نویسندهنوشتهها
-
-
بهمن ۲۹, ۱۳۹۹ در ۶:۲۲ ق٫ظ #231837
بیزینس شما روح دارد؟ چیزی که به آن معنی دهد و شما را از همه رقیبانتان جدا سازد؟ به کجا برسید احساس میکنید ماموریت خودتان را انجام داده اید؟
-
بهمن ۲۹, ۱۳۹۹ در ۷:۴۴ ق٫ظ #231844
تا حالا به همچین چیزی فکر نکرده بودم که واقعا چی میخوام و هدفم چیه؟ برای همین حتی وقتی تپ یه بیزینس به سقف درآمدی رسیدم اون کار رو ول کردم چون دیدم دیگه پیشرفتی ندارم و بیشتر ازین کاری نمیشه کرد، حالا که مرور میکنم میبینم دلیلش همین بوده که فقط هدف درامد بوده نه چیز دیگه و خب وقتی به سقف درآمدی برسی اشباع میشی و ول میکنی دیگه.
-
بهمن ۲۹, ۱۳۹۹ در ۱۲:۲۹ ب٫ظ #231846
واقعا بنظرم یک حلقه گم شده است که کمتر بهش توجه میشه. در صورتی که وجه تمایزی بوجود میاره که معمولا به یار خواهد ماند و انگیزه زیادی بوجود میاره
-
-
بهمن ۲۹, ۱۳۹۹ در ۱۲:۲۲ ب٫ظ #231845
اقا متاسفانه این بخش انقدر سخته که نگو یعنی ما همیشه خواستیم خیلی با کیفیت باشیم و ماموریت خودمون رو گذاشتیم با کیفیت ترین بودن ولی به نظر خیلی کار سختی هست.
الان در کرج تونستیم با کیفیت ترین خدمات شبکه رو ارائه بدیم و انصافاً دیگه نمیشه در پسیو و کابل کشی و دیتاسنتر شرکتی پیدا کنن که کیفیت مارو داشته باشه ولی اثبات این موضوع خیلی خیلی سخته.
هنوز همکاران دیگر (شرکتهای همکار) اگر بخوان کارشون با کیفیت باشه میان سراغ ما تا یا ما براشون پیاده کنیم یا براشون اصلاح کنیم. در نتیجه این قضیه باعث شده به اونا هم کمک کرده باشیم.
یا مثلاً یکی از رقبا رفته اداره کل راه البرز و گفته دیتاسنتر استانداری البرز کار شرکت اونهاست!!!! در حالی که کار اونها نیست و آخرین شرکتی که اونجا رو مرتب کرده و از بلبشو درآورده ما بودیم. ولی گویا کنتور نمیندازه اونا هم از کسی استعلام نکردن و کار رو دادن به اون رغیب دروغگو!!!این شده که ما الان دنبال بازنگری در ماموریت و چشم انداز و رسالت و اینجور چیزامون هستیم که یه جوری قابل متر و معیارتر باشه و کسی نیاد کار مارو به نام خودش اعلام کنه
-
بهمن ۲۹, ۱۳۹۹ در ۵:۲۹ ب٫ظ #231848
من میخوام تو ادامه اون صحبتم بگم
واقعاً اصول اصلی ما این بود که کیفیت کاری مون خیلی خیلی بالاتر از همه باشه در حدی که وقتی میخوان مثال بزنن همیشه مارو مثال بزنن
خب ما مشتری هایی داریم که برای سایر پیمانکاران در حوزه های نزدیک به ما هم مارو مثال میزنن، مثلاً ما شبکه و کابل کشی شبکه اونا رو انجام دادیم ولی به پیمانکار اکسس کنترل و دوربین مدار بسته کار مارو نشون دادن و گفتن خب درست مثل اینا کار کنید. طرف اومده بود شاکی که چرا با همچین کیفیتی کار میکنید و مارو تو درد سر میندازید؟
خب حالا سوال اساسی ما اینه که :
1) وقتی مشتری جدیدی از ما میپرسه منظورتون از کیفیت چیه تا نبریم بالا سر کارهای قبلی نشونش ندیم نمیتونیم منظورمون رو بهش به خوبی بفهمونیم و فکر میکنم این قضیه رو سیستماتیک نکردیم که نمیتونیم به خوبی در موردش توضیح بدیم و اینکه حالا چطور میتونیم به این مقصود برسیم؟
2) من که نمیتونم دونه دونه بفهمم رقبا دارن میرن اینور اونور کارای ما رو به عنوان کار خودشون معرفی میکنن با این قضیه چه کنیم؟-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۹:۱۵ ق٫ظ #231875
سلام
ممنون از توضیحات کامل و تکمیلی. در واقع داشتم فکر میکردم که اون اولی را به چه سمتی ببرم که جواب درستی باشه. که ودتون با این تکمیلش فرمودید. من یک وویس دیگه حتما در این باره میذارمو و با چندتا مثال توضیح میدم که ابهامات برطرف شه.
در مورد سوء استفاده از موقعیت شما، یکی از بهترین کارها داشتن نمونه کار در سایت هست که کاملا نام شرکتها را با جزییات کارهایی که انجام شده بنویسیسد و در بهترین حالت اینکه در چند دقیقه ازشون فیلمی تهیه کنید که کارفرما رضایت خودشو از همکاری با شما اعلام کرده باشه.
در بخش بازاریابی هم به این اشاره میکنیم که بهترین بازاریاب، مشتری راضی قبلی شماست. یعنی حتی باور کنید در برخی موارد هیچ عیبی نداره که این فیلمها را به جلسات مذاکره هم ببرید.( البته راجع بهش مفصل تر و کارامدتر صحبت خواهیم کرد).
با اینکارتون خیلی واضح و بدون اینکه وارد مسائل حاشیه ای بشوید دروغگو بودن رقیب را مشخص میکنید.
اگر تصمیم به انجام اینکار گرفتید در نظر داشته باشید فیلمها را خیلی حرفه ای و با کیفیت تهیه کنید به نوعی که به شکلی تبلیغ کارفرما هم باشه.
ممنون
-
-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۵:۵۹ ق٫ظ #231873
استنباط من اینه که توی این قضیه خیلی خیلی باید صبور باشی و صبر کنی تا بقیه بفهمن کت تن کیه. چون هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه و تا مشتری تجربه نکنه و ضرر نده نمیره سراغ اون با کیفیته. اساسا تا اینجا من از مباحث خیلی صبر استراتژیک رو برآورد کردم. باید صبر کنی تا مشتری بیاد، باید صبر کنی تا مشتری مشتری بیاره، باید صبر کنی تا مشتری اطمینان کنه ووووو. که اساسا فکر میکنم مشکل خیلی از ما همین صبر نداشتنه.
-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۹:۱۷ ق٫ظ #231876
زنده باد… دقیقا باید به زمان فرصت داد که نتیجه اثرمرکب را ایجاد کنه. البته راهکارهایی برای موارد مقطعی هست ولی در مجموع کار باید خودشو نشون بده و میده.
-
-
-
بهمن ۲۹, ۱۳۹۹ در ۵:۰۳ ب٫ظ #231847
من اینجوری برداشت کردم که منظور شما از مسئولیت بیزینس اینه که به معیارهای شخصیمون پایبند باشیم که خب هر شخصی یک سری معیارهایی داره که بیزینس اون شخص هم باید براساس اون معیارها باشه.
مثلا من امور مربوط به حفظ محیط زیست توی زندگی شخصیم مهمه. خب سعی میکنم که توی بیزینسم به این معیار پایبند باشم. و وقتی که اشخاص تو کارشون به معیارهای شخصیشون پایبند باشن و یکجوری علایقشون برآورده بشه قطعا رضایت شخصی بیشتری دارن. درواقع من تا وقتی از کارم لذت میبرم که حدود اصول شخصیم رعایت بشه.
مثلا الان از کارم لذت نمیبرم هرچند که درآمد خوبی داره چون اصول شخصیم رعایت نمیشه. توی جز جز کارهای روزانه ام که دقت بکنم میبینم از اصولم خیلی فاصله داره. برای همین حاضر شدم ۱۰ سال سابقه کاریو رها کنم و از صفر شروع کنم و بیزینس خودمو بزنم تا اصولم توی بیزینسم رعایت بشه. وقتی میبینم تو کار فعلیم فرهنگ سازمانی که توش کار میکنم برپایه دروغ و تبعیض پایه گذاری شده ترجیح میدم راه خودمو پیش بگیرم.
بیشتر فکر میکنم این مسئولیتی که شما میفرمایید آینه روحیات و خلقیات و علایق صاحب بیزینس هست. برای شما و آقا بهمن بهترین کیفیت کار مهم بوده، برای همکارتون کارآفرینی مهم بوده. مهم اون علاقه ای هست که باعث میشه شخص اون بیزینس رو شروع کنه.-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۹:۲۶ ق٫ظ #231877
تا حد خیلی خیلی زیادی درست برداشت فرموده اید، ولی یه کمی موضوع فراتر از معیارهای شخصی هست. یه وقت هست ما میگیم دلمون میخواد کار با کیفیت انجام بدیم، یوقت هست میگیم به هیچوجه کار بی کیفیت انجا نمیدیدم. روح بیزینس را نباید با مزیت رقابتی، اشتباه گرفت.
بین این دوتا خیلی فرق هست چون اینجا پای پول میاد وسط. اینکه مشتری روبروی آدم نشسته باشه و دست به نقد و بهش بگی من کارتو انجام نمیدم چون از نظر من استاندارد لازم را نداره، خیلی کارو سخت و تا مدتی تبعات منفی داره.
مثلا نادیده گرفتن ده سال سابقه کار شما، یکی از همین موارد هست که مطمئن باشید اشتباه نکردید. ده سال در جایی کار کنید که ازش لذت نمیبرید بهتر از اینه که 11 سال اونجا کار کنید.
من یک وویس دیگه خواهم گذاشت و چندتا مثال در این باره میزنم.
-
-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۴:۰۱ ب٫ظ #231903
سلام ، برای من چیزی که تا الان مهم بوده این هست که اول سیستم و بیزینسم به صورتی طراحی نشود که سود من در ضرر دیگران باشد ( البته این خارج از بحث رقابت بین همکارها و دیگر هم شغلی ها است ) و تا حد ممکن هم دروغ و کلک در کار استفاده نکنم ، همین امر در بازار و سیستم امروز تقریبا” امکان کار کردن و خصوصا” فروش به مصرف کننده های نهایی را از بین می برد . به عنوان مثال من سالها در زمینه تولید و فروش لوازم اتومبیل فعال بودم ( چیزی شبیه شغل خانوادگی ) ، کالای تولیدی خودمان را ما در فروشگاه خودمان نمی توانستیم بفروشیم ، اما فروشگاههای دیگر همین کالای تولیدی ما را با سود بسیار زیاد می فروختند و ….. .
در بحث کار کردن در یک رسته کیفی یا انجام دادن کارها و سرویس دادن به مشتریها در یک سطح ، از لحاظ تئوری و البته عملی بسیار خوب است که در سیستم فقط یک سطح کیفی داشته باشیم ولی در واقعیت ، خیلی اوقات بستن و محدود کردن بازار هدف به شدت سیستم را با مشکل مواجه می کند ، مثلا” ما الان سفره های یک بار مصرف تولید می کنیم ، اگر فقط بخواهیم یک مدل تولید کنیم بسیاری از مشتری ها را از دست می دهیم ، چرا که مشتری مثلا” از ما توقع دارد هم کالای لوکس به او بدهیم و هم کالای با قیمت عادی و هم ارزان ، البته من سعی کرده ام این مسئله را با برندهای متفاوت یا رنگهای مختلف ( بسته به نوع کالا ) حل کنم و حتی بعضی اوقات کالایی را تولید و پخش می کنیم که هیچ کس نمی داند تولید ماست .
اما در آخر بگویم من بخاطر حیات سازمان و شرکتم ، مجبورم پا روی اصل مهم عدم اضرار به غیر بگذارم ، البته از طرف من انجام نمی شود ولی در نهایت کالای با کیفیت پایین تر تولیدی من به دست مشتری می رسد ، این موضوع برای من ناراحت کننده است ، اما از طرفی اگر این کالای ارزان هم تولید نشود ، مشتریان زیادی باید از چرخه حذف شوند و دست و سبد خالی برگردند ، شما اگر جای من بودید چه می کردید ؟-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۴:۲۶ ب٫ظ #231904
من فکر کنم تعریف شما یه کم از ضرر دیگران اشتباهه. شما دارین با معیار خودتون و جیب خودتون اون کالا میسنجید و به نظر شما ضرر هست در حالی که برای اون مشتریان این نوع کالا ضرر نیست و اتفاقاً اگر ناچار به تامین کالای گران یا متوسط بشن ضرر به حساب میاد
بیایم یه بار تعریف کیفیت رو ببینیم چیه؟ کیفیت یعنی میزان کِیف شما متاسب با کیف شما باشد. مثلاً برای یکی پراید به شدت ماشین با کیفیتی به نظر میرسه و میگه ببین وقتی خراب میشه سر و تهش رو با 300 تومن جمع میکنم مثلاً ولی برای شخص دیگری حتی ممکنه بی ام و هم ماشین با کیفیتی نباشه و بگه این ماشین با توجه به استهلاک بالایی داره و مثلاً طرف بگه من مثلاً هم قیمت آمریکایی اون رو که استهلاک کمتری رو داره رو ترجیح میدم مثلاً یا یکی بگه نه من حتی میرم یه تویتا یا لکسوس میخرم که ژاپنی هست و مرگ هم نداره. ببینید کیفیت از نظر افراد مختلف متفاوته و این خیلی خیلی به جیب ما هم بستگی داره
-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۵:۱۷ ب٫ظ #231907
بله طاها جان، آقا بهمن درست بررسی کرد قضیه را.
ببینید اینکه شما محصول بی کیفیت( یا بگیم کیفیت پایینتر) تولید کنید و بفروشید هیچ عیبی نداره، حتی میتونه خودش یک مزیت رقابتی باشه و جامعه هدف شما به شکل دیگه ای تعریف بشه. مشکل وقتی هست که محصولی با کیفیت کم تولید شه و با قیمت کیفیت بالا فروخته شه.
مثلا هواپیمایی ایراشیا، میگه هزینه های سفر را کم کردیم. فقط پول بلیط میگیره، دیگه شما غذا و بقیه خدمات ( حتی پتو) را باید با هزینه بگیرید. هواپیماهاش کوچک و آنچنان لوکس نیست ولی مشتری خیلی زیادی داره ( از جمله من) که میگم حالا یه سفر دو ساعته است دیگه غذا و اینا هم نمیخواد سریع برم و برگردم با نصف قیمت. در واقع اون امثال من را هدف قرار داده. من هم میدونم کیفیتش پایینتر از بقیه هست، ولی به قول آقا بهمن تازه سود هم میکنم.
اگه ایرایشیا نبود، رفتن به خیلی جلسات و مذاکرات برای من یا ممکن نبود(چون پروازهای زیادی دازه) یا مقرون به صرفه نبود.
-
-
-
بهمن ۳۰, ۱۳۹۹ در ۷:۳۴ ب٫ظ #231910
اول اینکه من یک اصلی رو برای خودم تعریف کردم که پول بنده ی من باشه، نه من بنده ی پول. ولی واقعا قبول دارم خیلی سخته رعایتش و البته خودمم میترسم از تغییری که پول در آدم ایجاد میکنه
البته منظورم این نیست پول زیاد و کم تعیین کننده باشن. منظورم اینه اگر بعد 5 سال برگشتم و مسیرمو چک کردم بگم همش تصمیم خودم بوده به این دلیل نه اینکه پول برای من تعیین تکلیف کرده باشه.
دوم اینکه دروغ گویی و بد قولی مخصوصا در زمان به شدت تو بیزینس های ما رایجه و این هم خیلی اذیت میکنه به نظرم اگر این وسط بیزینسی باشه که واقعا آن تایم رفتار کنه و رفتار با مشتری رو بلد باشه واقعا میتونه رقبا رو کنار بزنه
طبق تجربه ی شخصی خودم میگم . من تو شرکتی کار میکردم که خب طبق معمول تا قبل انعقاد قرار داد یا فروش محصول به شدت با مشتری خوب بودن و همه چی عالی و قول میدادن که به موقع کار رو تحویل میدن. ولی دقیقا برعکس عمل میکردن
بارها شخصا به مدیر مجموعه گفتم شما دارید به ضرر خودتون کار میکنید، مشتری وفادار پیدا نمیکنید و باعث میشید معرفی نشید ولی میگفت چون قیمت مناسبه برمیگردن که البته حالا شاید تعدادی برمیگشتن ولی به نظر من داشتن سود خیلی بیشتر رو فدای سود کمتر میکردن
مشتری هایی که شخصا باهاشون در ارتباط بودم حاضر بودن کار رو گرون تر بگیرن ولی سر وقت باشه. به نظرم شاید اوایل شما ناشناس بمونی ولی بعد مدتی با همین معرفی و مشتری وفادار به درآمد با ثبات تری میرسی که قطعا نتیجه ی اعتبارته -
اسفند ۱, ۱۳۹۹ در ۵:۳۳ ق٫ظ #231929
صداقت با مشتری و همراه بودن باهاشون و درک داشتن از وضعیتشون ضمانتیه برای ماندگاریشون. یه خاطره بگم ازین بابت:کشاورزا از وقتی که کمباینها برای درو روی کار اومدن شالی رو که میارن شالیکوبی به خاطر رطوبت بالایی که داره از ۵ تا ۱۰روز بسته به رطوبت شالی فرصت داریم اونو تبدیل به برنج کنیم در غیر این صورت کپک میزنه و فاسد میشه. ما گفتیم دیگه ازین به بعد مشتریامون کمتر از نصف قبل میشن اخه چون واقعا نمیرسیدیم واسه تبدیل این حجم از محصول که قبلا در طول یه سال تبدیلشون میکردیم و الان بابد زیر ۲ ماه همشونو تبدیل میکردیم. کشاورز میومد ما التماس میکردم میگفتیم آقا نیارید دیگه ظرفیت تبدیل نداریم خراب میشه برنجتون، یه سری میگفتن بزار بمونه همینجا فدای سرتون اینجا اگه فاسد بشه جای دیگه نمیبریم یه سری میبردن محصولشونو زیر آفتاب پهن میکردن و بعد چند روز میاوردن تحویلمون میدادن. خدارو شکر نه تنها مشتریامون کم نشدن بلکه هر سال بهشون اضافه و اضافهتر هم شد. البته از سال بعد ما هم ظرفیت تبدیلمونو بالا بردیم هم یه شالیکوبی دیگه رو اجاره کردیم که جوابگو باشیم. تموم این وفا داری مشتری مطمئنا علتی داره و اونم وجدان کاری و حس مسئولیتی بود که در قبال کشاورزا داشتیم از قبل و اونا هم کنارمون موندن همچنان.
-
اسفند ۱, ۱۳۹۹ در ۱۰:۴۲ ق٫ظ #231933
واقعا همینطوره، دوران دروغ و فروختن یخ به اسکیمو و … دیگه گذشته، مردم درک دارند و شاید بعضی وقتا گول بخورن ولی نتیجه منفیش برای دروغگو خواهد ماند.
-
-
اسفند ۱, ۱۳۹۹ در ۳:۲۳ ب٫ظ #231947
ما شغلمون رو از پدرها و پدربزگهامون به ارث بردیم. پدر من همیشه در برخورد با مردم وسواس داشت، و همیشه وقتی در مورد کیفیت جنس ازش سوال میشد میگفت من تمام تلاشم رو کردم جنس خوب بدم به شما اگر جنس خوبی نبود، قصد و سو استفادهای توش نبوده و میتونم با تضمین پس گرفتنش به شما اطمینان بدم که این جنس خوبیه، الان طوریه که اکثر مشتریهای قدیمی ما بدون سوال از کیفیت از ما خرید میکنن. هر چند کار هر روز ما هست که جواب قسم آیههای شکاکها و بی اعتمادها رو هم بدیم. امایک مسئولیت یا رسالتی در کار ما هست که نباید جنس بیکیفیت تولید یا تهییه بکنیم، نباید اجناس مقایر با سلامت مردم ( که اکثرا پر سود هستن ) بیاریم، هر چند گاهی هم تسلیم شدیم اما خوشبختانه اکثر افرادی که با ما سر و کار دارن میدونن ما جنس پایین نداریم مگر اطلاع نداشته باشیم که مرغوب نیست. مسئولیت کلی ما اینه که محصولی رو که خودمون استفاده نمیکنیم رو به دیگران پیشنهاد نمیدیم، مگر اصرار و سفارشی وجود داشته باشه، به شرط اینکه اون جنسیا کالا ممنوع یا مستقیم مضر نباشه.
-
اسفند ۳, ۱۳۹۹ در ۱۰:۱۹ ب٫ظ #232120
من از چند روز پیش تا الان به جواب این سوال فکر کردم، البته هنوز به قطعیت کامل در موردش نرسیدم. ولی شاید با پارت دوم صحبت آقا فرشید، یه کم ملموس تر شد برام. به این فکر کردم که پول و درآمد درسته واسه من خیلی مهمه، اما واقعا چیزی نیست که بتونه خیلیییی منو به وجد بیاره، مثلا من از گرفتن یه هدیه گرون قیمت خیلی خوشحال میشم، اما امکان نداره به خاطر یه هدیه گرون قیمت، عاشق کسی بشم یا مثلا به خاطر یه هدیه گرون قیمت بخوام کسی رو توو زندگیم بپذیرم :))))) همین موضوع رو من در کسب و کار هم دارم، مثلا همین پروژه های شخصی که الان میگیرم اگه واقعا دلم نخواد روی یکیشون کار کنم، طرف اگه به جای مثلا 2 میلیون بخواد 10 میلیون هم بهم بده، قبولش نمی کنم که نمی کنم.
اماااا اگر کاری رو به هر دلیلی که واسم موجه باشه، قبول کنم، حتی اگر چندان کار جذاب و دلچسبی هم نباشه، در اون صورت، نهایت سعیمو می کنم که بهترینِ خودمو انجام بدم. یعنی یا یه کاری رو انجام میدم با جون و دل و با بهترین حالتی که بتونم ارائه اش میدم، یا اصلا قبول نمی کنم. انجام درست کارها، فارغ از درآمدی که برام ایجاد می کنه، واسه من یه مسئولیت محسوب میشه. سر هم بندی کردن کار، جوری که فقط نمای کار خوب باشه، ولی باطنش درست نباشه و بخوام کسی رو اینجوری فریب بدم، فکر کنم خط قرمز من باشه؛ یا به عبارتی داشتن همون وجدان کاری.
پس انجام درست کار فارغ از درآمدش واسم مهمترین چیزه؛ حس اینکه مشتری از دریافت محصول یا خدمات من واقعا راضی باشه و بعدش نره بگه خدا لعنت کنه فلانی رو به خاطر این کار، برام خیلی مهمه.
فعلا اینا به ذهنم رسید، سعی می کنم بعدا کاملترش بکنم.-
اسفند ۴, ۱۳۹۹ در ۲:۵۴ ق٫ظ #232128
این اتفاق خیلی مهم و موضوع خیلی قابل بحثی هست. حتما در ووی آخر هفته که جمع بندی این چندموضوع اخیر هست بهش اشاره میکنم و ممنون.
-
-
اسفند ۵, ۱۳۹۹ در ۲:۲۱ ب٫ظ #232203
این مبحث برای من یه مقدار سخت بود. یعنی میفهمم از روی مثالها منظور چیه ولی نمیتونم تو کار خودم پیداش کنم. چیزی که به ذهنم میرسه اینه که انگار این روح مقدم بر کسب و کار هست. یعنی اول باید دغدغه و مسئلهای برای کسب و کار وجود داشته باشه و کسب و کار رو بر اساس اون طراحی کرد، نه اینکه حالا ما یه کسب و کاری داریم و ببینیم چه مسئلهای رو از جامعه هدفمون حل میکنه. نمیدونم درست متوجه شدم یا نه!
-
اسفند ۸, ۱۳۹۹ در ۴:۵۱ ب٫ظ #232353
لزوما نباید اول روح بیزینس را تعریف کرد و بعد کسب و کاری را راه انداخت. طبیعتا شما تخصص ها و مهارتهایی دارید که بر مبنای اون و علایق شخصی خودتون مبادرت به راه اندازی یک بیزینس کرده اید. چنانچه این اتفاق هر چه بیشتر با علایق شما یکسان باشه و عاشقانه برایش کار کنید، به مرور اهداف و چشم اندازهای بزرگتری هم برایش پیدا میکنید و خواه ناخواه حس میکنید اینجا دیگر باید پارا فراتر از چند خرید و فروش و معامله بگذارید و استراتژی بهتری پیش بگیرید. بنابراین نگران نباشید، همینکه این موضوع دغدغه فکری شما باشد حتما به جرقه ای در ذهنتان خواهد زد و به آن خواهید رسید.
-
-
اسفند ۶, ۱۳۹۹ در ۹:۳۴ ب٫ظ #232281
البته بزینس من فعلا زیر صفره :)) ولی خب با توجه به نظر دوستان و ویس دومی، فکر میکنم مطلب رو گرفتم و شاید میتونم بگم تو دوران کارمندی هم بعضا یه هدفی به غیر از پول برای خودم تعریف کردم که به کارم روح میداد…
-
اسفند ۸, ۱۳۹۹ در ۴:۵۴ ب٫ظ #232354
واقعا در دنیای کارمندی هم این اتفاق جاری هست و کارمندان زیادی (مثلا معلمین، آنش نشانان،امدادگران، پزشک و پرستار و …) هستند که تنها به دلیل پول کار نمیکنند و حتی روح و ماموریت کار خودرا به پول ارجحیت میدهند.
جتی یک راننده تاکسی میتونه با احساس مسئولیت خیلی بالاتری کار کنه.
ممنون
-
-
-
نویسندهنوشتهها
شما برای پاسخ به این تاپیک باید وارد شوید.