یه وقتایی هست میبینید طرف اصلاً داره با یه موضوع پرتی، توی حاشیه، هی تکرار کردنش هی اصرار کردن روش شما رو عصبی میکنه. هی یه موضوع بی منطق رو تکرار میکنه. در واقع اون داره شما رو عصبی میکنه تا کنترل شما رو به دست بگیره.
شما فکر می کنید این دیگه آخرین مرحله است ولی باز می بینید در عین حال که عصبانی شدید و دارید اعتراض می کنید اون رفتارشو شدیدتر میکنه. و در زمانی که شما دیگه حتی توقع ندارید دیگه از این بدتر بشه اون یه کاری میکنه از تصور شما فراتر.
اگر یک مقداری در پیرامونتون دقیقتر بشین میبینین. در شرایطی که شما عصبانی بودید اعتراض میکردید حرکتی انجام شده که بر شدت عصبانیت شما اضافه بشه و شما دیگه اون هدف و اتفاق اصلی رو فراموش کنید. و فقط درصدد جبران و تلافی و دعوا بربیاید. موضوع امروزمون در این باره است عصبانی کن و هدایت کن.
سلام فرشید هستم. و به کانال لیدرمارکتر گوش میکنید. بحث امروز:
مغالطه کثیف عصبانی کن و کنترل را در دست بگیر- مذاکره 11
یه وقتایی یه محصولی رو دارید به یک نفر معرفی میکنید.بهش میگید، شرکت ما یه محصولی رو تولید کرده این ویژگی ها رو داره این خدمات ارائه میکنه طرف میگه نه قیمت های شما بالاست .
مجددا ادامه میدید که آخه این ویژگی رو داره این نیاز شما را برطرف میکنه. نه قیمت های شما برای ما مقرون به صرفه نیست. بابا من هنوز قیمت نگفتم به تو، و میبینید همین طوری روی این تکیه میکنه همینطوری اینو ادامه میده وسط حرف شما مرتب این رو تکرار میکنه تا شما دیگه یه جایی میگید. آقا من اصلا به شما ۳۰ درصد تخفیف میدم شما حرف منو گوش کن. عصبیت میکنه میریزدت به هم و سقوط شما شروع میشه.
در واقع هدف اون که شکستن قیمت شما بوده از اینجا شروع شده حالا دیگه شما وقتی میخوای قیمت بدی خیلی حواست را جمع میکنی که پایینترین قیمت را بگی. ارزانترین قیمت بگی. بهش تخفیف بدی. برای اینکه حرف خودت رو ثابت کنی و این در واقع شما را عصبانی کرده تا بتونه شما رو به اون سمتی که دلش میخواد هدایت کنه. هیچ واهمهای هم نداره از اینکه شما بهش بگی آقا این حرفت بیمنطقه یا فکر کنید داره بیمنطق صحبت میکنه اصلا همین بی منطق بودن دلیل عصبانی شدن شماست و اون این رو میدونه.
اینو در نظر بگیرید مثلا من طرفدار تیم فوتبال پرسپولیسم و شما طرفدار تیم فوتبال استقلال.نشستیم دوستانه داریم صحبت می کنیم کری می خونیم، شوخی می کنیم. درباره فوتبال صحبت می کنیم و مثلا بازی قبلی که مساوی شده. من میگم: ولی تیم شما هم بد بازی نکرد. اون بازی قبلی حالا خدایی شما بد نبودین تو هم میگی آره شانس آوردیم دروازه بانتون خوب بود وگرنه چند تا گل می خوردید. یعنی هم داریم کریمون رو میخونیم هم طرف مقابل رو تحسین میکنیم.
در یک شرایطی میکشه به دعوا. چوب و چماق و چاقو و فحش و دیگه وقتی که ما دعوا کردیم عصبانی شدیم تو سر و کله همدیگه زدیم هیچ جور نمیخوایم حرف همدیگه رو قبول کنیم یعنی اگه بازی قبلی رو ما ۱۰ هیچ هم، باخته باشیم. من دیگه اینو نمیپذیرم تیم شما بهتر بوده میگم نه داور اینطوری کرد نمیدونم اونجا اینطوری شد اینجا فلان شد چون دیگه سرش دعوا کردم. سرش کتک کاری کردم. تعصب به خرج دادم. و اینجا دیگه از حرف خودم برنمیگردم.
عصبانی شدنه باعث میشه که من دیگه رو خودم کنترلی نداشته باشم. راه مقابش چیه؟راه مقابلش اینه که چون هدف اصلی اینه که شما عصبانی بشین، پس شما مجبورید اینقدر تمرین کنید که در این شرایط بتونید خونسردی خودتون رو حفظ کنید. عصبی بودن خودتون رو بروز ندید و طرف متوجه این اتفاق نشه.
حالا باید ورق رو برگردونیم.چطوری؟ با شوخی. دقیقا نقطه مقابل عصبانیت. آقا محصول ما اینطوریه این ویژگی ها رو داره این خدمات رو داره… نه قیمت شما بالاست…. عه مگه چنده؟ حالا طرف نمیدونه چی بگه شما هنوز قیمتی نگفتی بهش که درباره قیمت اصلا صحبتی نشده که مجبوره یه چیزی همینطوری سرهم کنه و فقط جواب شما رو بده که از زیر این فشار بیاد بیرون. میگه معمولا قیمت های شرکتتون بالاست دیگه.
شما میگید معمولا بالاست شما که معمولی نیستی برای ما شما یه مشتری خاص هستی واسه ما. حالا طرف نمیدونه کیف کنه داری ازش تعریف میکنی، داری مسخرهش میکنی و این دیگه برگ رو برمیگردونه سمت شما. عصبانی هم که نشدی اونم که به هدفش نرسیده و الان اون چون هی میخواد از زیر این فشار از نظر خودش متلک یا کنایه یا شایدم واقعیت و هنوز هیچ خبر نداره و تو این تردید غوطه وره چون داره سعی میکنه از اون فشار بیاد بیرون.
شما میتونید جلسه رو دست بگیرید ادامه رو ببرید جلو براش توضیحاتو بدی و اون دیگه کمتر تو حرف شما میپره یا اگر بپره دیگه قیمت رو رها میکنه. ما دلمون نمیخواد از ترفندهای کثیف استفاده کنیم ولی متاسفانه همه مذاکرات برد برد نیست شما گاهی مجبوری برنده شی یا حداقل مجبوری که نبازی.
موفق باشین مواظب خودتون باشید.