در طول تمام دوره سابقه کاری خودم، در تعاملات بسیار بزرگ مجبور به مذاکره با افراد بسیار حیله گر و زیرکی بوده ام. اغلب با خریدارانی برخورد داشته ام که دارای شخصیت تهاجمی نوع A بوده اند و اغلب با رفتاری که القاء کننده ترس است وارد شده و تمایل به زور گویی داشته اند. این افراد همانند یک انسان گردن کلفت اولین قدم را بر می دارند. من حتی در برخی از موارد به این نتیجه رسیده ام که اتخاذ چنین رویکردی در برخی از موارد برای خودم هم مناسب بوده و بهترین نتیجه را به دنبال دارد.

موضوع استفاده از رسانه های اجتماعی برای فروش محصولات و خدمات شما، موضوعی است که امروزه تقریبا توسط هر کارشناسی در این حوزه با میزان تجربیات متفاوت به آن پرداخته می شود. اما فروش در سطح رسانه های اجتماعی با استفاده از تصاویر چطور؟

از مجموع 28 میلیون کسب و کار کوچک فعال در ایالات متحده آمریکا، 21 میلیون کسب و کار سرمایه خود را از دست می دهند. چرا این تعداد از افراد فعال در حوزه کسب و کار شکست می خورند؟ اولین، مهمترین و البته ساده ترین دلیل برای شکست خوردن این کسب و کارها پایین بودن قیمت های آنهاست.

بطور ذاتی مردم تصور می کنند که اگر آنها دارای فرصت های انتخاب بیشتری باشند، شانس آنها برای پیدا کردن گزینه ای که بطور کاملا مطلوب نیازهای آنها را برآورده کند بالاتر می رود. اما این فرض ذاتی چیزی جز یک وهم و خیال نیست – هر قدر که تعداد انتخاب های ما بیشتر باشد احتمال اینکه اصلا تصمیمی در مورد آن بگیریم به مراتب پایین می آید.

زمانی که نوبت به فروش می رسد، 5 قانون مهم در این زمینه وجود دارد. این قوانین طبیعی و بدیهی را رعایت کنید و آنگاه به یکباره فروش شروع می شود. اصلا مهم نیست که در حال فروش آنلاین هستید یا فروش سنتی و به اصطلاح در کسب و کار های خشت و گلی مشغول هستید. این 5 قانون کلیدهای باز کردن قفل درب برای سرازیر شدن درآمد کلان در کسب و کار شماست.

اگر شما هم مانند من یک کارآفرین تازه کار هستید، بدانید که من هم در ابتدا هنگامی که شروع به کار در دنیای پر پیچ و خم تعریف و توسعه کسب و کار خودم کردم بسیار هیجان زده بودم و البته بسیار هم می ترسیدم. اغلب ترسناک ترین سوال از طرف یک مراجعه کننده بالقوه زمانی بود که وی از من می پرسید “خوب، چقدر می خوای از من بگیری؟” این سوالی بسیار ساده است و البته پاسخ به آن هم بسیار ساده است، اما در برخی موارد به ترسناک ترین و خجالت آورترین موردی تبدیل می شود که قصد پاسخ گفتن به آن را دارید.

آیا شما محصول یا خدمت فوق العاده ای دارید، اما همچنان در تلاش برای فروش آن هستید؟ آیا مجدانه برای ارتقاء سایت خود و استراتژی های بازاریابی محتوایی و فعالیت های رسانه ای خود تلاش کرده اید و هنوز به نظر می رسد که مشتریان شما قانع نشده اند؟

با وجود اینترنت داشتن یک برند شخصی قوی از هر زمان دیگری آسان تر شده است. شما برای این کار ابزارهای متعددی را در اختیار دارید و از همه مهمتر اینکه نیازی ندارید تا برای این کار هزینه ای را صرف کنید

به خاطر داشته باشید که همیشه حق با مشتری نیست، و بخاطر کسب و کار و سلامت روانی خود باید در همان وحله اول پاسخ مناسب را به یک مشتری بد بدهید.

در حالیکه برخی افراد همواره راجع به این مسئله بغرنج می اندیشند، تقریبا می توان گفت که راهکار آن بسیار ساده است. یکی از روشهای آن تحریک کردن حس کنجکاوی آنهاست

ما فضاهای تبلیغاتی را در سایتهایی می خریم که به نظر زیبا و مناسب می آیند. زمانی که شخصی در مورد محصول ما در توئیتر مطلبی می نویسد با شادی خنده ای می کنیم. زمانی که در اخبار محلی از ما نام می برند با صدای بلند خنده ای می کنیم. اما اغلب، بازاریابان فراموش می کنند این سوال را پاسخ دهند که این موضوع چه منفعتی برای کسب و کار ما به همراه خواهد داشت؟

قرار دادن نقاط قیمتی بیشتر برای پیشنهاد ارائه شده یکی از بهترین استراتژی های قیمت گذاری در بازاریابی است. قیمت هرگز بیانگر یک ارزش مطلق نیست، همیشه نسبی بوده و بستگی به درک ادراک کننده دارد.