مطالب بازاریابی و فروش, مطالب مدیریتی

مفهوم حباب در اقتصاد با یک مثال

مفهوم حباب در اقتصاد با یک مثال
  • نحوه شكل‌گيري حباب در اقتصاد كه هميشه عامل ثروتمند شدن عده‌اي والبته مقروض و متضرر شدن عده ديگري است، يك تحليل پيچيده اقتصادي را مي‌طلبد كه به سادگي در داستان زير انتزاع شده است.

    نخست داستان زير براي درك بهتر مفهوم حباب در اقتصاد آورده مي‌شود و سپس به بخش جذابتر (!) مسأله، يعني اين كه چه كنيم تا در شرايط حباب ثروتمندتر شويم مي‌پردازيم….

    حباب در اقتصاد

    داستان حباب :

    يكي بود يكي نبود. يك كشور كوچك بود. اين كشور يك جزيره بود. كل پول موجود در اين جزيره 2 دلار بود؛ 2 سكه 1 دلاري كه بين مردم در جريان بود. جمعيت اين كشور سه نفر بود؛ تام مالك زمين جزيره بود. جان و ژاك هر كدام يك سكه 1 دلاري داشتند.

    مرحله نخست:

    جان زمين را از تام به قيمت 1دلار خريد. حالا تام و ژاك هر كدام 1 دلار داشتند و جان مالك زمين بود كه 1 دلار ارزش داشت. نتيجه:دارايي خالص كشور 3 دلار شد.

    مرحله دوم:

    ژاك گمان كرد كه تنها يك قطعه زمين در كشور وجود دارد و از آنجايي كه زمين قابل توليد نيست، ارزشش بالا خواهدرفت؛ بنابراين، 1 دلار از تام قرض كرد و با 1 دلار خودش، زمين را از جان به قيمت 2دلار خريد. شرايط:تام يك دلار به ژاك قرض داده است؛بنابراين، دارايي خالص او 1 دلار است. جان زمينش را به قيمت 2 دلار فروخت؛ بنابراين، دارايي خالص او 2 دلار است. ژاك مالك زميني به قيمت 2 دلار است، اما يك دلار به تام بدهكار است. بنابراين دارايي خالص او 1 دلار است. نتيجه: دارايي خالص كشور 4 دلار شد.

    مرحله سوم:

    تام ديد، ارزش زميني كه يك وقت مالكش بود افزايش يافته، از فروختن زمين پشيمان شده بود. تام يك دلار به ژاك قرض داده بود. پس 2 دلار از تام قرض كرد و زمين را به قيمت 3 دلار از ژاك خريد. در نتيجه، حالا مالك زميني به قيمت 3 دلار است. اما از آنجايي كه 2 دلار به جان بدهكار است، دارايي خالص او 1 دلار است. شرايط:جان 2 دلار به تام قرض داده است؛ بنابراين دارايي خالص او 2 دلار است. ژاك اكنون 2 دلار دارد؛ بنابراين دارايي خالص او 2 دلار است. نتيجه:دارايي خالص كشور 5 دلار شد. حباب در حال شكل‌گيري است.

    مرحله چهارم:

    جان ديد كه ارزش زمين در حال بالا رفتن است. او هم تمايل داشت مالك زمين شود. 2 دلار داشت و 2 دلار از ژاك قرض كرد و زمين را به قيمت 4 دلار از تام خريد. در نتيجه، تام قرضش را برگرداند و حالا 2دلار دارد. دارايي خالص او 2 دلار است. شرايط:جان مالك زميني به ارزش 4 دلاراست، ولی چون 2 دلار از ژاك قرض كرده، دارايي خالص او 2 دلار است. ژاك 2 دلار به جان قرض داده و بنابراين دارايي خالص او 2 دلار است. نتيجه:دارايي خالص كشور 6 دلار شد، هرچند كشور همان يك قطعه زمين و 2 سكه 1 دلاري در گردش را دارد.

    مرحله پنجم:

    همه پول بيشتري داشتند و خوشحال و خوشبخت بودند تا اينكه يك روز افكار نگران‌كننده‌اي به ذهن ژاك خطور كرد: . تام هم همين فكر را كرد. ديگر هيچ كس نمي‌خواست زمين را بخرد. شرايط: در نهايت، تام 2 دلار دارد و دارايي خالص او 2دلار است. جان 2 دلار به ژاك بدهكار است و زميني كه فكر مي‌كرد 4 دلار مي‌ارزد حالا 1 دلار ارزش دارد؛ بنابراين، دارايي خالص او 1 دلار است. ژاك 2 دلار به جان قرض داده است، اما چه قرضي! اگر چه دارايي خالص ژاك هنوز 2 دلار است؛ اما قلبش بدجوري ميزنه. نتيجه:دارايي خالص كشور 3 دلار شد!

    مرحله ششم:

    خب چه كسي 3 دلار از كشوردزديده است؟ البته پیش از اينكه حباب بتركد جان فكر مي‌كرد، زمينش 4 دلار مي‌ارزد. در واقع قبل از تركيدن حباب، دارايي خالص كشور روي كاغذ 6 دلار بود. شرايط:جان چاره‌اي جز اعلام ورشكستگي ندارد. ژاك هم زمين 1 دلاري را به جاي قرضش از جان مي‌گيرد.حالا تام 2 دلار دارد. جان ورشكسته شده و دارايي خالص او صفر دلار است (همه چيز رااز دست داده است). ژاك هم چاره‌اي ندارد، جز اينكه به زمين 1 دلاري بسنده كند. نتيجه:پس دارايي خالص كشور 3 دلار است.

    خوب، در اين اقتصاد كوچك نتيجه حبابي كه ايجاد شد و دوباره فرونشست يا به قولي تركيد، چه بود؟ چيزي به دارايي 3 دلار كشور (نقدينگي 2 دلاري و زمين 1 دلاري) افزوده نشده و تنها نحوه توزيع نقدينگي تغيير كرده؛ يك نفر دو دلار و ديگري صفر دلار دارد. تام برنده است. جان بازنده است. ژاك هم خوش‌شانس است كه دارايي اوليه خود رادارد!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    پانزده + هفت =