خودتان را برای داشتن یک زندگی بهتر تبدیل به یک برند کنید

  • خیلی بیشتر از آن چیزی که ما دوست داریم در مورد ما می دانند و اینکه ما حتی می توانیم از طریق تلفن های همراهمان مورد ردیابی قرار بگیریم، آیا دیگر حریم شخصی برای ما باقی مانده است؟

    در حالیکه تعریف حریم شخصی آن طور که ما آن را می شناسیم در حال تغییر است، من فکر می کنم اگر ما دست از برخی دلهره ها و نگرانی های خودمان برداریم، هنوز فرصتهای چشم گیری برای رشد در برابر ما وجود دارد. به عنوان مثال آن دسته از افرادی که در سالهای نزدیک به هزاره متولد شده اند و ما آنها را به عنوان بومیان عصر دیجیتال هم می شناسیم، در حالیکه که فکر می کنند اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد خودشان منتج به منافعی برای آنها می شود، بیشتر به این اشتراک گذاری راغب هستند.

    بگذارید به عنوان مثال به زیرساخت رسانه های اجتماعی مانند توئیتر، فیسبوک و لینکداین یا یوتیوپ اشاره ای داشته باشم. مردم بطور روز افزون در حال درک بیشتر منافع این زیرساخت ها در تبلیغ خود و تبدیل کردن خود به یک “برند” هستند.

    این شبکه ها همگی طرفدار تساوی انسان ها هستند: آن دسته از افرادی که اقدام به تولید، انتخاب و معرفی محتوایی می کنند که از نظر دیگران با ارزش است، بطور بالقوه به دهها هزار طرفدار و دنبال کننده دست پیدا می کنند. در این رابطه مورد جاستین بیبر (Justin Bieber) _ که اکنون دارنده معروفترین حساب کاربری در شبکه توئیتر با 45 میلیون دنبال کننده است – فراموش نکنید که پس از شناخته شدن در سایت یوتیوپ از گمنامی به مشهوریت جهانی دست پیدا کرد.

    خودتان را تبدیل به یک برند کنید

    این شبکه ها به تک تک افراد همان قدرت و استعداد نهانی را برای تبلیغ و ترویج خود می دهند که در اختیار افراد شناخته شده و ستاره های دنیای امروز یا شرکتهای بزرگ، حتی با بودجه چندین میلیون دلاری تبلیغات و بازاریابی، قرار می دهند. مسلما در حالیکه همه ما به شهرت و وضعیت ستاره ها دست پیدا نمی کنیم، اما همه ما فرصت بیان داستان و افزودن به نفوذ خودمان بر دیگران را با استفاده از رسانه های اجتماعی هم در یک سطح حرفه ای و هم در یک سطح شخصی دارا هستیم.

    براستی، مردم بیشتر و بیشتر در حال آمیختن فضای شخصی و حرفه ای زندگی خود با یکدیگر به جای جدا نگاه داشتن آنها از یکدیگر، هستند. اگر شما امروز تعدادی از برچسب ها یا شعارهای توصیف کننده افراد در شبکه توئیتر را بخوانید، می بنید که تعدادی از کاربران خود را بصورت چند وجهی معرفی کرده اند و در حقیقت در معرفی خود هم از ویژگیهای کاری و هم از ویژگیهای شخصی خود استفاده می کنند، مانند: “علاقمند به بازاریابی تعاملی و مُرید؛ یک پدر با افتخار؛ طرفدار تعصبی ورزش و فعالیت های بیرون از خانه،” که یکی از آنهاست، یا دیگری که به این صورت است، “من از روابط عمومی، فن آوری، بطور کلی شایعات مطرح در رابطه با ستاره ها و وُودکا لذت می برم. در حال حاضر رنگ موی من بلوند است. و بسیار شیفته حیواناتم هستم” .

    در همین حین، شرکتها بیشتر تمایل به این دارند که دارای شخصیت انسانی باشند و در تلاشی برای زنده نشان دادن خود و ارتباط بیشتر با انسانها مثل مردم عادی رفتار می کنند. نه تنها آنها سعی در تاکید بر کاربران با پیام های بازاریابی دارند، بلکه برند هایی مانند استارباکس، نایک و کوکا کولا به دنبال شرکت کردن در صحبتهای آنلاین با مشتریان خود در فضای رسانه های اجتماعی مانند اینستاگرام، پینترست، تامبلر هستند و اغلب از محتوای تولید شده توسط کاربران استفاده می کنند. به عنوان مثال نایک کمپینی را در فضای اینستاگرام به راه انداخت که به کاربران اجازه می داد تا یک جفت از کفشهای نایک را در برابر یک تصویر شخصی مورد تغییر و شخصی سازی خودشان قرار دهند. در این حین، بن و جِریز هم اقدام به استفاده از نظرات کاربران در شبکه های اجتماعی برای یک طعم جدید بستنی کردند. و تعدادی از شرکت ها از صفحات فیسبوک و توئیتر جهت گوش دادن و پاسخ به شکایات مشتریان استفاده می کنند.

    این تغییرات نتایجی را برای حریم شخصی در بر دارد. تمایل رو به افزایش از طرف افراد برای به اشتراک گذاری اطلاعات – همراه با اثری که از خود در استفاده از اینترنت و فضای مجازی یا استفاده از تلفن های همراه خود به جای می گذاریم – اطلاعاتی را در مورد ما تولید می کند، که این اطلاعات قابل استفاده توسط دیگران می باشد. حال اگر آن اطلاعات را با اطلاعاتی که بصورت آزاد و عمومی در معرض استفاده و دید عموم است ترکیب کنیم – هر اطلاعاتی شامل گواهی ازدواج تا تخطی از قانون در رانندگی و گزارشات اعتباری – شما منبعی بسیار غنی از اطلاعات درباره هریک از ما انسانها خواهید داشت. ما همگی در رابطه با تمامی این خطرات از جانب دولتها که با هر بار تغییر قوانین حریم شخصی فیسبوک در زندگی شخصی شهروندان و مصرف کنندگان سرک می کشند آگاه هستیم.

    هر چند که ما نمی توانیم تمامی اطلاعات موجود درباره خودمان را کنترل کنیم، من اعتقاد دارم که اگر ما از قدرت این تکنولوژی ها برای بیان داستان خودمان استفاده کنیم، می توانیم به بازگشت تعادل قدرت در این بین کمک کنیم. این یک اعتقاد قدیمی است که کنترل گفتگو و صحبت به معنای برنده شدن در نیمی از جنگ قدرت است. زمانی که شما به رقبای خود اجازه می دهید تا نقاط برجسته یک گفتگو را تعیین کنند، شما در اصل کنترل صحبت را از دست داده اید. بدست آوردن کنترل تصویر ذهنی حاصل از یک فرد بر بقیه مخاطبین، بجای اجازه دادن به دیگران برای تعریف و شکل دادن به ما، دقیقا همان جایی است که فرصت اصلی برای ما در آن نهفته شده است.

    فرشید رمضانی: مشاور سئو | اینتراکتیو مارکتینگ

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    این مطلب در مجموع 68 بار و امروز 1 بار مشاهده شده است.
    .

    نظرات

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک نظر اضافه کنید